حالم خوبه!

ساخت وبلاگ

<strong>حالم</strong> <strong>خوبه</strong>

به خودم میگم وقتی که حالت بده کلی غر میزنی و بیشتر احوال بدت رو ثبت میکنی! پس اینی که الان هستی چی؟ اینی که بدست آوردی اینی که شدی؟ نمیخوای ثبتش کنی؟!

بعد 4 سال بالاخره به یه ثباتی تو احساساتم رسیدم و دارم پیش میرم. خب امروز که 25 خرداده جایی ام که رفتار عزیزامو بهتر درک میکنم بهتر میتونم کنارشون باشم و حال خودم بهتره! شاید تا همین یک ماه پیش کلی ناراحت میشدم از کوچکترین رفتار هایی که میدیم شاید از این که نیکتا ازم دوری میکنه ناراحت بودم شاید از این که کاری نمیتونم براش بکنم عذاب میکشیدم شاید از اینکه مرکز آدم هاییه که ازم متنفرن بدون دلیل داشت حالم بهم میخورد و کم کم همه امیدم نسبت به چیزی که بدست آورده بودم از دست میرفت. ولی گذشت، ثابت شد من وقتی همه چیز رو بدونم میتونم براحتی هندل کنم حداقل خودمو

حالا دیگه مثل قبل نیست، یه خاور حس خوب دارم.

با این که داره تا مرز نابودی میره -هرچند که بازم یه وقت هایی میترسونه منو- بهم این اطمینان رو داده که نیکتایی میسازه که خودش دوسش داره. براش امیدوارم بهش امیدوارم و همه من براش وقفه که چیزی بسازه که دوسش داشته باشه، اون یه چیزی بیشتر از خواهر دوست همسر یا هرچی میتونه باشه برام اون یه چیز دیگس! اون نیکتاس شاید یه واژه جدید تو زندگیم!

خوشحالم از این که حتی تا اینجا این تجربه رو داشتم. با اینکه در حقم کم لطفی میکنه، کم همو میبینیم کم پیش هم خوشحالیم و همش غصه هامون برا همه، من باهاش تا الان یه عکس دو نفره نداشتم و این خیلی عجیبه! همین، برامون خوشحالم

موضوع بعدی ویداست! فقط میخوام شروع کنم و از این همه انتظار برای کسی که واقعیه خسته شدم! مهم نیست چی میخوان بگن اگه بتونم تحملش کنم پیش میرم ولی خیلی خطرناکه

نمیخوام بهش فکر کنم و میخوام عمل کنم پس تا اینجا میخوام ثبت کنم که

حالم خوبه!

فصل جدید...
ما را در سایت فصل جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluedreams بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 19:59