ناگفته نماند...

ساخت وبلاگ
دو روز پیش بود، رفتم پیش روانشناس. یکم سبک شدم.

هنوز نتونستم خیلی راحت بشم باهاش و طبیعیه. خیلی اجق وجق بهش توضیح دادم از آدمی که بودم و احساس عدم امنیتی که دارم رو بهش توضیح دادم.

ننوشتم اینجا ولی الان میگم

من یه وقتایی با تمام وجودم حس میکنم همه ی حریم امنیتم رو از دست دادم!

بغیر خانوادم، از همه یه احساسی عدم اطمینانی گرفتم که خیلی هم مسخره ست. از عزیز ترین های زندگیم بدل میگیرم خیلی چیزای ساده و مسخره :)

الان آروم ترم، تمرکز میکنم و سعی میکنم به تعادل برسم. دلم میخواد برم زودتر جلسه بعدی رو تا یکم سبک تر بشم و چیزایی که نگفتم بکسی رو فقط بگم، بگم تا خالی شم، بگم تا درونم و افکارم فقط درون خودم حبس نمونه

خیلی حس خوبی داشتم خیلی حس خوبی داشتم از اینکه تونستم بعضی چیزا رو که تا حالا نتونستم بکسی بگم رو بکسی بگم :))

شب بخیر

 

فصل جدید...
ما را در سایت فصل جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluedreams بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 20:50